هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید: شاید مشمول رحمت خدا شوید.
فزت و رب الکعبه
چون فرق مولایم شکافت گوی جهان از هم شکافت
جان جهان مولام علی ع سوی خدای خود شتافت
ای خالق حق و علی ع به جان مولایم علی ع
فرزند با خیر علی ع مهدی عج موعود را فرست
شهادت حق و عدالت امیر مومنان بر تمام محبان علی ع تسلیت باد
در این شبها که بهترین ها را خدا برای انسان رقم میزند برای همه دعای خیر میکنم
و از همه التماس دعا دارم
ولادت با سعادت امام حسن مجتبی {ع}
بر تمام شیعیان و محبان آن عزیز مبارک باد.
به نام خالق آن دنیا
پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن
حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود.
در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید. با نزدیک شدن مرگ،
الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است.
او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:
((من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً انجام دهید)).
فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند.
الکساندر گفت: ((اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند.))
((ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد،
مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده شود.
سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد.))
مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند.
اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت.
فرمانده ی مورد علاقه الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت.
((پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه ی خواسته هایتان اجرا خواهد شد.
اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟ در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت:
((من می خواهم دنیا را آگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام. می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمند:
که هیچ دکتری نمی تواند هیچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعیف هستند و نمی توانند انسانی را از چنگال مرگ نجات دهند.
بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند.
دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر راه به قبرستان،
این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است.
و درباره ی سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون از تابوت باشد،
می خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با دستان خالی این دنیا را ترک می کنم.))
آخرین گفتار الکساندر:
((بدنم را دفن کنید، هیچ مقبره ای برایم نسازید،
دستانم را بگذارید بیرون باشد تا اینکه دنیا بداند شخصی که چیزهای خیلی زیادی بدست آورد
هیچ چیزی در دستانش نداشت زمانی که داشت از دنیا می رفت.)
داستانی که ذکر شد نشان دهنده فانی بودن دنیای مادی و وفا نکردن به انسانهای است ،
که به آن دلبسه می شوند ، یادمان باشد که این دنیا مزرعه آخرت ما و اعمال ماست که آخرت مارا زیبا یا زشت می کند.
بیاییم آن دنیایی باشیم
التماس دعا
در باب سادهزیستی آیت الله خامنهای، نیز سخنها گفته شده است که از میان آنها سخن مشهوری از فرزند امام ره قابل توجه است. حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد خمینی (ره) میگفت: «روزی به منزل ایشان (مقام معظم رهبری) رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود، من از زبری آن فرش، به موکت پناه بردم!» همچنین در جای دیگری، سردار سرلشکر سیدرحیم صفوی اینگونه روایت میکند: «روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظمله با مهربانی به من فرمودند:آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم، خدمتشان عرض کردم:اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه، بمانید؛ هرچه هست با هم میخوریم. وقتیکه سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست.»
رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها با صرف بیشترین بودجه ها در زمان بسیار طولانی کشیده اند و مجریان ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند، با یک سخنرانی یک ساعته ختثی می کند.«کاندولیزا رایس لعنت الله علیه» وزیر امور خارجه اسبق(احمق) ایالات متحده
در خلوت شب زحق صدا می آید
از عطر سحر بوی خدا می آید
با گوش در شنو به غوغای سکوت
از مرغ شب آواز دعا می آید
آمد رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهکار توییم
ای داور بخشنده به ما کن نظری
ماه رمضان مبارک
التماس دعا